وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا
وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَآئِمًا فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَن لَّمْ یَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ کَذَلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ. . یونس آیه : 12
و چون انسان را سختى و زیان رسد ما را (در همه حال) به پهلو خفته یا نشسته یا ایستاده مىخواند، و چون سختى و زیانش را از او برداریم آن چنان مىرود که گویى ما را براى (رفع) آسیبى که به وى رسیده نخوانده است! این چنین براى اسرافکاران آنچه که به جا مىآورند آراسته شده است.
تفسیر مجمع البیان:
دو نکته درس آموز:
1 - آیه شریفه به مردمى که پس از رنجها و مشکلات به آسایش مىرسند و پس از بلاها و گرفتاریها به لطف خدا امواج نسیم شادى و شادمانى و بهروزى در زندگى آنان وزیدن آغاز مىکند، هشدار مىدهد که خدا را فراموش نسازند و هماره سپاس نعمتهاى او را بگذارند و تداوم آنها را از آن ارزانى دارنده نعمتها بخواهند.
2 - و نیز مردم را به شکیبایى و پایدارى در گرفتارىها و مشکلات و پیکار هدفدار وسودمند با آنها براى نجات خویش و نیایش با خدا، و مدد خواهى از آن سر چشمه قدرتها سفارش مىکند و هشدار مىدهد که انسان براى نایل آمدن به پاداش، نباید در گرفتاریها زارى و بىتابى کند.
تفسیر المیزان:
کلمه" ضر"- به ضم ضاد- به معناى حوادث و امورى است که به جان آدمى ضرر برساند. و معناى جمله" دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً" این است که وقتى به انسان ضررى مىرسد ما را مىخواند در حالى که به پهلو افتاده و یا نشسته و یا ایستاده است. و ظاهرا این تردید به منظور تعمیم مىباشد و مىخواهد بفرماید: چه به پهلو و چه نشسته و چه ایستاده و چه در هر حال دیگرى که فرض شود بر دعا و خواندن ما اصرار مىورزد، و در هیچ حالى ما را فراموش نمىکند. ممکن هم هست هر سه کلمه" لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً" همگى حال از کلمه" الانسان" باشد، نه حال از فاعل" دعانا"، در این صورت عامل در این سه حال کلمه" مس" مىباشد، و معناى جمله چنین مىشود:" وقتى که ناملایمى به انسان برسد، او در حالى که خوابیده یا نشسته و یا ایستاده در همان حال ما را مىخواند". و این معنا در بعضى از روایات بى سند وارد شده. و جمله" دَعانا لِجَنْبِهِ" مربوط به بیمارى است که قدرت برخاستن ندارد، و جمله" او قاعدا" مربوط به مریضى است که نمىتواند بایستد، و جمله" او قائما" مربوط به افراد سالم است.
و جمله" مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ" کنایه است از فراموشى و غفلت از چیزى که فراموش نمىشود.
و معناى آیه این است که: وقتى بلاء و ناملایمى جانکاه به انسان مىرسد مدام و بدون وقفه ما را به منظور رفع آن بلاء مىخواند و برخواندن خود اصرار مىورزد، و همین که بلاى او را برطرف مىکنیم بکلى ما را فراموش مىکند، و دلش به سوى همان کارهایى که قبلا داشت کشیده مىشود، آرى، این چنین اعمال که اسرافگران و مفرطان در تمتع به زخارف دنیوى دارند، در نظرشان زیبا جلوه مىکند، آن قدر زیبا که جانب ربوبیت پروردگار را بکلى از یاد مىبرند، و به فرضى هم که کسى آنان را یاد آورى کند اصلا از یاد خدا روى بر مىگردانند.
سبب ضلالت و طغیان کافران و غفلت ورزیدنشان از خداى تعالى]
و در این آیه علت اینکه منکرین معاد به ضلالت و غى خود ادامه مىدهند بیان شده، و خصوصیات آن سبب ذکر شده، و آن این است که اینگونه افراد مثلشان مثل انسانى است که گرفتار بلاء و ضرى جانکاه شده، و به خاطر این گرفتارى خداى تعالى را مىخواند، و یکسره،اى خدا اى خدا مىکند، و اصرار مىورزد تا آنکه خدا گرفتاریش را- که به خاطر رفع آن خدا خدا مىکرد- برطرف سازد، و ناگهان دنبال همان نافرمانىها که قبلا داشت بگیرد، و فراموش کند که همو بود که آن همه خدا خدا مىکرد، هم چنان که علت این فراموشى این است که بعد از نجات از گرفتارى شیطان گناهان و شهوات را در نظر او جلوه مىدهد آن چنان که یاد آن شهوات جاى خالى در دل او براى یاد خدا باقى نمىگذارد، و خدا را بعد از مدتها خدا خدا کردن از یادش مىبرد.
همچنین این اسرافگران و منکرین معاد علت انکارشان این است که شیطان اعمال زشت آنان را در نظر آنان زینت داده، در نتیجه دلهایشان به سوى آن اعمال کشیده شد، بطورى که جایى براى یاد خدا در آن نماند، و قهرا خدا از یادشان رفت، و با اینکه خداى تعالى با فرستادن رسولان پیشین و با معجزاتى روشن مقام خود را به آنان یادآورى کرد و توجهشان داد به اینکه اقوام پیشین را به جرم اینکه ایمان نیاوردند و به جرم اینکه ظلم کردند هلاکشان ساخت مع ذلک ایمان نیاوردند، و این سنتى است از خداى تعالى که مردم مجرم را اینطور جزاء مىدهد.