ایاک نعبد و ایاک نستعین
يكشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۳۸ ب.ظ
(پروردگارا) تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
تفسیر مجمع البیان:
مطابق دستور ادبیات عرب، مقدّمشدن «ایّاک» بر دو فعل پس از خود، نشانگر انحصار و به این معناست که: بارخدایا! تنها تو را میپرستیم (نه غیر تو را)؛ و تنها از تو یاری میطلبیم (نه از دیگری).
عبادت و پرستش، نوعی سپاسگزاری و در واقع هدف آن است؛ چرا که پرستش، درحقیقت آخرین مرحله خضوع و عالیترین درجه بزرگداشت است و تنها قدرت شکوهمندی را شایسته و زیبنده است که کلِّ هستی و نعمتها و زندگی و تمایلات و کششها را ارزانی داشته است؛ و از آنجا که در اوج یقین هستیم که جز خدای توانای هستی، هیچکس دیگر توان ارزانیداشتن نعمتها را ندارد، به اینجا میرسیم که پرستش و عبادت، تنها ویژه خداست و برای او.آری؛ اگر انسان شایسته کرداری به دیگری نیکی کند، بیگمان درخور سپاس است، همانگونه که فرمانبرداری از همنوع ممکن است؛ امّا پرستش، ویژه خدا است و بس.
آیا پرستش همان فرمانبرداری است؟
با توجّه به مطالبی که آمد، روشن میشود دیدگاهی که پرستش را همان فرمانبرداری مینگرد، سست و نادرست است؛ چرا که اطاعت، تنها موافقت فرمان است و بس؛ به همین دلیل نمیتوان به پسری که فرمانبردار پدر و یا بردهای که اطاعت کننده صاحب خویش است، عنوان عبادت کننده و پرستشگر داد. امّا بتپرستان، بتها را پرستش میکردند نه اطاعت؛ زیرا بتها دستور و فرمانی نداشتند تا اطاعت شوند.
منظور از «ایّاک نستعین»، بیان این حقیقت است که «خدایا! توفیق و یاری بر پرستش و بندگیات را تنها از تو میخواهیم و بس»؛ و روشن است که معنای توفیق، ردیفساختن و فراهمآوردن اسباب آن چیزی است که در پیدایش بدانها نیاز هست. از این رو، نمیتوان گفت کسی که دیگری را در کاری یاری میکند، بهاو توفیق داده است؛ چرا که او توانسته فقط یک سبب یا بخشی از کار را ردیف کند،
امّا گردآوری و فراهمساختن همه اسباب و مقدّمات، از قلمرو قدرت انسانها خارج و در انحصار خداست؛ و درست به همین دلیل، ارزانیدارنده توفیق، تنها اوست و باید از او توفیق خواست.
آیا پرستش بدون کمک او ممکن است؟
در اینجا ممکن است این پرسش مطرح شود که: چرا «ایّاک نعبد» بر «ایّاک نستعین» پیشی گرفته است، با اینکه میدانیم یکتاپرستی و عبادت خدا بدون یاری او نشاید؟
پاسخ این است که: بیتردید یاری خدا مقدّم بر پرستش اوست؛ چرا که اگر کمکی ازجانب او نباشد، انسان ازعهده هیچ کاری برنمیآید. امّا نکته مهم اینجاست که چنین نیست که اگر انسان از خدا یاری نخواست، خدا او را فراموش کند و به وی یاری نرساند. با این بیان، کمکرسانی خدا به انسان از عبادت او جلوتر است، امّا مانعی ندارد که این درخواست پس از پرستش و عبادت او صورت گیرد.
افزون بر نکتهای که آمد، هنگامی که دو مطلب با هم مربوط باشند، پس و پیشگفتن آنها چندان مهم بنظر نمیرسد. بعنوان مثال، چه بگوییم: «حقّ او را پرداختی؛ چه کار خوبی کردی!» و چه بگوییم: «چه کار خوبی کردی که حقّ او را پرداختی!» هر دو یک پیام و محتوا را منتقل میکنند.
برخی نیز در پاسخ این سؤال گفتهاند: ممکن است این درخواست یاری، برای عبادت و پرستشهای بعدی باشد.
آیا تکلیف بدون قدرت ممکن است؟
پرسش دیگری در اینجا مطرح است؛ و آن اینکه فرمان خدا به عبادت و پرستش و بیان وظیفه و ترسیم تکلیف، پس از ارزانیداشتن قدرت بر انجام آن است، چرا که در غیر اینصورت، تکلیف به ناممکن میشود؛ با این بیان، یاریطلبی از خدا چه اثری دارد؟
پاسخ این است که خود این یاریطلبی از خدا، پرستش او و بریدن از همه علل و اسباب ظاهری و دست بهسوی آفریدگار هستی گشودن است؛ بسان این آیه شریفه که میفرماید: «... رَبِّ احْکُمْ بِالْحَقِّ...» (...پروردگارا! به حق داوری فرما...). با اینکه میدانیم او جز به حق داوری نخواهد کرد.
و نیز ممکن است یاریخواستن از خدا، عاملی برای استمرار ادای وظیفه باشد.
تفسیر مجمع البیان:
مطابق دستور ادبیات عرب، مقدّمشدن «ایّاک» بر دو فعل پس از خود، نشانگر انحصار و به این معناست که: بارخدایا! تنها تو را میپرستیم (نه غیر تو را)؛ و تنها از تو یاری میطلبیم (نه از دیگری).
عبادت و پرستش، نوعی سپاسگزاری و در واقع هدف آن است؛ چرا که پرستش، درحقیقت آخرین مرحله خضوع و عالیترین درجه بزرگداشت است و تنها قدرت شکوهمندی را شایسته و زیبنده است که کلِّ هستی و نعمتها و زندگی و تمایلات و کششها را ارزانی داشته است؛ و از آنجا که در اوج یقین هستیم که جز خدای توانای هستی، هیچکس دیگر توان ارزانیداشتن نعمتها را ندارد، به اینجا میرسیم که پرستش و عبادت، تنها ویژه خداست و برای او.آری؛ اگر انسان شایسته کرداری به دیگری نیکی کند، بیگمان درخور سپاس است، همانگونه که فرمانبرداری از همنوع ممکن است؛ امّا پرستش، ویژه خدا است و بس.
آیا پرستش همان فرمانبرداری است؟
با توجّه به مطالبی که آمد، روشن میشود دیدگاهی که پرستش را همان فرمانبرداری مینگرد، سست و نادرست است؛ چرا که اطاعت، تنها موافقت فرمان است و بس؛ به همین دلیل نمیتوان به پسری که فرمانبردار پدر و یا بردهای که اطاعت کننده صاحب خویش است، عنوان عبادت کننده و پرستشگر داد. امّا بتپرستان، بتها را پرستش میکردند نه اطاعت؛ زیرا بتها دستور و فرمانی نداشتند تا اطاعت شوند.
منظور از «ایّاک نستعین»، بیان این حقیقت است که «خدایا! توفیق و یاری بر پرستش و بندگیات را تنها از تو میخواهیم و بس»؛ و روشن است که معنای توفیق، ردیفساختن و فراهمآوردن اسباب آن چیزی است که در پیدایش بدانها نیاز هست. از این رو، نمیتوان گفت کسی که دیگری را در کاری یاری میکند، بهاو توفیق داده است؛ چرا که او توانسته فقط یک سبب یا بخشی از کار را ردیف کند،
امّا گردآوری و فراهمساختن همه اسباب و مقدّمات، از قلمرو قدرت انسانها خارج و در انحصار خداست؛ و درست به همین دلیل، ارزانیدارنده توفیق، تنها اوست و باید از او توفیق خواست.
آیا پرستش بدون کمک او ممکن است؟
در اینجا ممکن است این پرسش مطرح شود که: چرا «ایّاک نعبد» بر «ایّاک نستعین» پیشی گرفته است، با اینکه میدانیم یکتاپرستی و عبادت خدا بدون یاری او نشاید؟
پاسخ این است که: بیتردید یاری خدا مقدّم بر پرستش اوست؛ چرا که اگر کمکی ازجانب او نباشد، انسان ازعهده هیچ کاری برنمیآید. امّا نکته مهم اینجاست که چنین نیست که اگر انسان از خدا یاری نخواست، خدا او را فراموش کند و به وی یاری نرساند. با این بیان، کمکرسانی خدا به انسان از عبادت او جلوتر است، امّا مانعی ندارد که این درخواست پس از پرستش و عبادت او صورت گیرد.
افزون بر نکتهای که آمد، هنگامی که دو مطلب با هم مربوط باشند، پس و پیشگفتن آنها چندان مهم بنظر نمیرسد. بعنوان مثال، چه بگوییم: «حقّ او را پرداختی؛ چه کار خوبی کردی!» و چه بگوییم: «چه کار خوبی کردی که حقّ او را پرداختی!» هر دو یک پیام و محتوا را منتقل میکنند.
برخی نیز در پاسخ این سؤال گفتهاند: ممکن است این درخواست یاری، برای عبادت و پرستشهای بعدی باشد.
آیا تکلیف بدون قدرت ممکن است؟
پرسش دیگری در اینجا مطرح است؛ و آن اینکه فرمان خدا به عبادت و پرستش و بیان وظیفه و ترسیم تکلیف، پس از ارزانیداشتن قدرت بر انجام آن است، چرا که در غیر اینصورت، تکلیف به ناممکن میشود؛ با این بیان، یاریطلبی از خدا چه اثری دارد؟
پاسخ این است که خود این یاریطلبی از خدا، پرستش او و بریدن از همه علل و اسباب ظاهری و دست بهسوی آفریدگار هستی گشودن است؛ بسان این آیه شریفه که میفرماید: «... رَبِّ احْکُمْ بِالْحَقِّ...» (...پروردگارا! به حق داوری فرما...). با اینکه میدانیم او جز به حق داوری نخواهد کرد.
و نیز ممکن است یاریخواستن از خدا، عاملی برای استمرار ادای وظیفه باشد.
۹۱/۱۱/۲۹