وَأَنَّ هَـذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا
وَأَنَّ هَـذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ. الانعام: 153
ترجمه: و [بدانید] این است راه راست من پس، از آن پیروى کنید. و از راهها [ى دیگر] که شما را از راه وى پراکنده مىسازد پیروى مکنید. اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است، باشد که به تقوا گرایید.
تفسیر المیزان:
بعضى از قراء کلمه اول آیه را" أن" به فتح همزه و با تشدید و بدون تشدید قرائت کردهاند و گویا مدخول آن را عطف بر محل" أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً" گرفتهاند. بعضى دیگر آن را به کسر همزه قرائت کردهاند که بنا بر این قرائت، جمله مدخول آن جملهاى مستانفه خواهد بود.
از ظاهر سیاق آیه چنین برمىآید که مضمون این آیه، یکى از همان وصیتهایى است که خداوند رسول گرامى خود را مامور به خواندن آن بر مردم فرموده، و لازمه این مطلب این است که جمله" وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ" متعلق غرض اصلى نباشد، چون غرض اصلى متعلق به بیان کلیات دین بود که در دو آیه قبل بیان شد، پس ایراد این جمله وجهى ندارد مگر اینکه مقدمه و زمینه چینى باشد براى جمله" وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ" هم چنان که همین جمله نیز توطئه و زمینه است براى جمله" فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ". مقصود اصلى از آیه مورد بحث این است که بفرماید: شما از راه خدا متفرق مشوید و در آن اختلاف راه میاندازید. و بنا بر این، سیاق این آیه سیاق آیه شریفه" شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى وَ عِیسى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ" است. پس اگر بعد از گفتن اینکه این وصایا صراط مستقیم من است و اختصاص به دین معینى ندارد مجددا امر کرد به اقامه دین، در حقیقت خواست تا زمینه کلام را براى نهى از تفرقه در دین فراهم سازد. بنا بر این، معناى آیه چنین مىشود: علاوه بر محرماتى که گفته شد یکى دیگر از محرمات این است که این صراط را که اختلاف و تخلف پذیر نیست واگذاشته و راههاى دیگر را پیروى کنید، چون این عمل شما را از راه خدا متفرق مىسازد و در میان شما ایجاد اختلاف مىنماید، و سرانجام باعث مىشود که از صراط مستقیم خدا یکسره بیرون شوید.
مقتضاى ظاهر سیاق این است که مقصود از:" صراطى- راه من" صراط رسول خدا و دین او باشد چون آن جناب است که مامور شده این تکالیف را به مردم برساند هم چنان که فرمود:" قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ- بگو بیایید تا براى شما بخوانم" پس گوینده و بیان کننده تکالیف مذکور رسول خدا (ص) است، و خداى تعالى در این سیاق مقام غیبت را دارا است، هم چنان که فرموده:" فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ- که بیم آن مىرود شما را از راه او متفرق سازد او شما را به آن سفارش کرده".
و اگر کسى شبهه کند که صراط از آن خدا است نه از پیغمبر او و یا شخصى دیگر، جوابش این است که هیچ مانعى ندارد صراطى را که از آن خدا است به پیغمبر او هم نسبت دهیم، هم چنان که در آیه شریفه" اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ" صراط به جمعى از بندگان که خداوند به ایشان انعام فرموده از قبیل انبیا، صدیقین، شهدا و صالحین نسبت داده شده است.
البته سایر مفسرین همگى مثل اینکه مسلم دانستهاند که ضمیر تکلم در" صراطى" راجع به خداى سبحان است. بنا به گفته ایشان در آیه شریفه یک نوع التفات به کار رفته، البته این التفات در" صراطى" نیست، بلکه در" عن سبیله" است، چون بنا به گفته ایشان معناى آیه این است که: بیایید تا من بر شما بخوانم آن وصیتها و سفارشاتى را که پروردگار شما به شما کرده، و آن این است که به شما وصیت کرده:" بدرستى که این وصایا صراط مستقیم من است پس آن را پیروى کنید، و راههاى دیگر را پیش نگیرید که شما را از راه من متفرق مىسازد". و اگر در کلمه" عَنْ سَبِیلِهِ" التفات به کار نرفته بود جا داشت بفرماید:" عن سبیلى- از راه من" پس این التفات در" عَنْ سَبِیلِهِ- از راه او" به کار رفته است.
به هر حال خداى تعالى در این آیات کلیات دین را صراط مستقیم خود و صراطى خوانده که نه در هدایت پیروان و رسانیدن ایشان به هدف، تخلف پذیر است و نه در اجزاى آن، و نه در میان پیروان آن مادامى که پیروند اختلاف هست، سپس پیروان را از پیروى سایر راهها نهى کرده، چون پیروى از آن راهها باعث تفرقه و اختلاف است، براى اینکه راههاى دیگر راههاى هواهاى شیطانى است که در تحت یک ضابطه کلى قرار ندارد، به خلاف راه خدا که اساسش فطرت و آفرینش است، و معلوم است که در خلقت خدا اختلاف و تغییر و تبدیل نیست، و به همین جهت در ذیل آیه حکمى را که در آیه بیان فرموده بود با جمله" ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ" تاکید نمود.
تفسیر مجمع البیان:
در الدر المنثور است که احمد، عبد بن حمید، نسایى، بزاز، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابو الشیخ، ابن مردویه و حاکم از ابن مسعود روایت کردهاند که گفت: رسول خدا (ص) با دست خود خط مستقیمى کشید و فرمود: راه خدا اینطور مستقیم است، و سپس خطوط کج و معوجى در طرف چپ و راست آن کشید و فرمود: این راههاى غیر خدا است، و هیچ یک از این راهها نیست مگر اینکه شیطانى بر سر آن قرار گرفته و مردم را به سوى آن دعوت مىکند، سپس آیه:" وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ" را تلاوت فرمود .
و نیز در آن کتاب است که احمد، ابن ماجه، ابن ابى حاتم و ابن مردویه از جابر بن عبد اللَّه روایت کردهاند که گفت: وقتى در نزد رسول خدا (ص) نشسته بودیم، رسول خدا (ص) خطى در پیش روى خود کشید و فرمود: این راه خدا است، و دو خط در طرف چپ و راست آن کشید و فرمود: اینها راه شیطان است، آن گاه دست خود را بر روى خط وسط نهاد و آیه" وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ ..." را تلاوت فرمود